رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

مشروطه ایرانی

مشروطه ایرانی
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 89 رای
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 89 رای
تعداد صفحات:549

کتاب مشروطه ایرانی اثر ماشاء الله آجودانی یکی از جنجال برانگیز‌ترین آثار در یک دهه اخیر در حوزه تاریخ معاصر محسوب می‌شود.
این کتاب به تناقض‌ها و ابها‌مات روشنفکران در دو دهه اخیر پرداخته و جریان 150 ساله روشنفکران ایرانی را به چالش کشیده است.


کتاب 560 صفحه دارد که با پیشگفتار نسبتا جامعی آغاز می شود. نویسنده در پیشگفتار به زیرساخت های زبانی و ذهنی و تاریخی ایرانیان اشاره می کند و تلاششان در جهت آشنا سازی این مفاهیم جدید با آنچه در پس ذهن خود اندوخته اند و البته با چنین مفاهیمی فرسنگ ها فاصله دارد، و در نتیجه به رویکردی نو می گراید و می نویسد:
" بررسی تاریخ جدید ایران بدون در نظر گرفتن این تقلیل و تطبیق دادن ها و مهم تر از آن بدون درک و شناخت صحیح تجربه های زبانی و تاریخی مردم ما ، به سوء تفاهم های جدی منجر خواهد شد . سوء تفاهم هایی که حاصل آن بدخوانی و بدفهمی متون تاریخی و تفسیر ناروای واقعیت هاست که گاه کار را خواسته یا ناخواسته به تحریف تاریخ نیز می کشاند.
«مشروطه ی ایرانی» مشروطه را از نو در برابر نگاهمان قرار می دهد و موفق می شود بوم نقاشی را از خطوط سیاه پاک کند تا واقعیت را بهتر ببینیم. کتابی که به تعبیر ایرج افشار از امهات آثاری ست که باید قدر دانست و بر صدر نشانید.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
mohammadian
mohammadian
1392/05/21
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی مشروطه ایرانی

تعداد دیدگاه‌ها:
17

116 سال از 14 مرداد 1285 خورشیدی گذشت
مشروطۀ ایرانی در 7 پرده/ جنبشی که شکست نخورد
یکی از دلایل بی‌اطلاعی یا کم‌اطلاعی از وقایع مشروطه می تواند کتاب‌های درسی باشد که به جای معرفی جنبش مشروطه به عنوان حرکتی به قصد مشروط کردن قدرت، تفکیک قوا و قداست‌زدایی از اوامر حاکمان دنبال آن هستند که ثابت کنند مشروطه شکست خورده است. چرا؟ چون محمد‌علی‌شاه مجلس را به توپ بست یا چون شیخ فضل الله را دار زدند در حالی که اتفاقات بعدی به خاطر جنگ جهانی اول بود که کشور در خطر جدی قرار گرفت و اولویت از مشارکت در قدرت به امنیت و نان تغییر یافت و گرنه مشروطه شکست نخورد.
   عصر ایران؛ مهرداد خدیر- امروز چهاردهم مرداد‌ماه 1401 خورشیدی (و با تلفظ درست‌تر ۱۴ اَمرداد) یکصد‌و‌شانزدهمین سالروز صدور فرمان مشروطه است.
   به زبان ساده جنبش مشروطه خواهی ایرانیان را در ۷ پرده می‌توان چنین توضیح داد:
   پردۀ اول: با افزایش حقوق گمرکی، تُجار تهران به صدر‌اعظم (عین‌الدوله) شکایت می‌کنند. (همین که در شکایت از مقام اجرایی به مقام اجرایی بالاتر باید شکایت می‌شد نشان از آن داشت که تفکیک قوا و دستگاه مستقل قضا وجود نداشته است). پاسخ صدراعظم اما چنین بود: «این لوطی‌بازی‌ها دیگر چیست؟ همه‌تان را می‌گذارم در دهانۀ توپ. بروید دنبال کارتان!»
  ریاست گمرک «ممالک محروسه» هم با «مسیو نوز» بلژیکی بود. او هم از بین کلمات فارسی که یاد گرفته بود بازرگانان مسلمان و معترض را با این لفظ عتاب و خطاب می‌کند: پدر‌سوخته‌ها!
   پردۀ دوم: به خاطر افزایش حقوق گمرکی، قند طبعاً گران می‌شود چون کالایی وارداتی بود. علاء‌الدوله – حاکم وقت تهران– بی‌توجه به این که افزایش قیمت به خاطر افزایش حقوق گمرکی است درصدد برمی‌آید اقتصاد را با دستور به‌سامان کند. پس به بازرگانان دستور می‌دهد قیمت قند را به قبل بازگردانید!
   آنها اما می‌گویند ما نزد صدر اعظم رفتیم و همین را گفتیم ولی او از مسیو نوز حمایت کرد و گفتیم نمی‌توانیم قیمت را کاهش دهیم چون حقوق گمرکی بالا رفته است. مقام اجرایی اما در جایگاه قاضی می‌نشیند و دستور می‌دهد چند نفر از بازاری‌ها را بیاورند و به جرم گران فروختن قند «چوب بزنند» تا قند ارزان شود!
   چنین رفتاری با تجار محترم و معتمد بازار ، بازرگانان را به خشم می‌آورد. دستگاه مستقل قضایی و مرجع دیگر برای طرح شکایت هم نبود. پس، از سر ناچاری دوباره سراغ مقام بالاتر می‌روند که همان صدر اعظم بود.
   پاسخ عین‌الدوله در عصر قبل مشروطه چنین است: «من اجازه داده بودم. در کار حاکم من حق مداخله ندارید!»
   پردۀ سوم: مسیو نوز بلژیکی از تحقیر مخالفان به وجد می‌آید و گستاخ می‌شود. عکسی از او انتشار می‌یابد در لباسی شبیه روحانیون با دستار و ردا و در حال کشیدن قلیان. حالا دیگر اعتراض از بازرگانان فراتر می‌رود و به مردم عادی هم تسری می‌یابد و سه گروه در سه محل متحصن می‌شوند: مسجد شاه، مسجد جامع و زاویه حضرت عبدالعظیم.
  پردۀ چهارم: خواست تحصن‌کنندگان از تنبیه رییس گمرک یا بحث قیمت قند فراتر می‌رود. حالا دیگر خواست‌های جدی‌تری مطرح می‌کنند: «محدود کردن دایره اختیارات سلطنت و تأسیس عدالت‌خانه.» برای اولین‌بار مردم عادی سخن روشن‌فکران را تکرار می‌کردند؛ انگار «رسالۀ مجدیه» را خوانده بودند!
  پردۀ پنجم: به دستور عین‌الدوله گروهی از اوباش اجیر می‌شوند و با چوب‌و‌چماق به جان متحصنین می‌افتند. به قول ناظم‌الاسلام کرمانی چون عین‌الدوله «گرم عروس تازه خود – دختر مظفر‌الدین شاه» بود لابد با خود می‌گفت وقتی شکایت از علاء‌الدوله را نزد من آوردند و به جایی نرسید، شکایت از مرا هم باید نزد مظفرالدین شاه ببرند و به جایی نمی‌رسد.
   پردۀ ششم: عده‌ای بازداشت می‌شوند و در این میان یک طلبه کشته می‌شود و ماجرایی که در ابتدا از زبان روش‌فکران بیان می‌شد و به خاطر داستان قند به بازاریان رسیده بود با اقدام موسیو نوز و کشته‌شدن «عبدالحمید» طلبه توده‌های عادی و روحانیون را هم درگیر می‌سازد.
   پردۀ هفتم: در مراسم تشییع جنازه هم باز عده‌ای کشته می‌شوند. این بار تُجار و کسبه به باغ سفارت انگلستان پناه می‌برند و رسما تقاضای اعلام مشروطیت و تشکیل مجلس را مطرح می‌کنند. قضیه چنان فراگیر می‌شود که حمایت شاه بیمار از عین‌الدوله عملا منتفی می‌شود و او به ناچار کنار می‌رود و مظفر‌الدین‌شاه به صدور فرمان مشروطیت تن می‌دهد.

   شاید بپرسید چرا داستانی چنین مستند وخواندنی و سرراست را غالب مردم نمی‌دانند یا صدا وسیما دربارۀ موضوعی چنین جذاب سریال نمی‌سازد یا صاف و روشن در کتاب ها درسی نقل نمی‌کنند؟
   یکی از دلایل بی‌اطلاعی یا کم‌اطلاعی از وقایع مشروطه می‌تواند رعایت نکردن سیر تاریخی در نقل ماجرا به شکل 7 مرحلۀ بالا باشد و نیز سنجش مشروطه با مواضع شیخ فضل‌الله نوری و نه سرداران ملی و حتی مراجع بزرگ حامی در نجف.
   مثل کتاب‌های درسی که به جای معرفی جنبش مشروطه به عنوان حرکتی به قصد مشروط کردن قدرت، تفکیک قوا و قداست‌زدایی از اوامر حاکمان دنبال آن هستند که ضایع و ثابت کنند مشروطه شکست خورده است. چرا؟ چون بعدتر محمد علی شاه مجلس را به توپ بست یا چون شیخ فضل‌الله را دار زدند در حالی که اتفاقات بعدی به خاطر جنگ جهانی اول بود که کشور در خطر جدی قرار گرفت و اولویت از مشارکت در قدرت به امنیت و نان تغییر یافت و گرنه مشروطه شکست نخورد یا چون رضاشاه به قدرت رسید مشروطه شکست خورده است حال آن که رضا شاه خود ابتدا رییس‌الوزرای یک پادشاه مشروطه بود و وقتی پس از سلطنت ،بساط استبداد به راه انداخت باز به خاطر رعایت نکردن قانون اساسی مشروطه نقد می‌شد.
  آری، مشروطۀ ایرانی شکست نخورد ولو تمام اهداف آن محقق نشده باشد زیرا 14 مرداد 1285 و درست 116 سال پیش تازه نقطۀ آغاز یک حرکت بود و اتفاقات بعدی همه به نوعی متأثر از مشروطه بوده و مشروطه همچنان یک نقطۀ عطف است چون بازگشت به قبل از مشروطه امکان‌پذیر نیست و مهم ترین دستاورد آن همین است.
آرتور کوستلر در «خوابگردها» می‌نویسد: «ما تنها می‌توانیم به دانایی خود بیفزاییم اما نمی‌توانیم از آن بکاهیم.» پس اگر انقلاب مشروطیت بر آگاهی‌های ما افزوده به بار نشسته است ولو تمام اهداف آن محقق نشده باشد.
----------------------------------------------------
* این نوشته، ویراسته و پیراستۀ یادداشتی است که پیش‌تر در همین تارنما منتشر شده بود. امسال البته به بهانۀ بی‌توجهی رسانۀ رسمی یا سعی در تخفیف و اعلام شکست مشروطه یا معرفی شیخ فضل‌الله نوری به عنوان رهبر ناکام به جای حامیان بزرگ مشروطه همچون آخوند خراسانی یادداشتی جدا در نظر بود اما همان روایت در 7 پرده و به زبان ساده را مفید‌تر دیدم تا بار دیگر بدانیم مشروطه چرا در‌گرفت (‌چون مرجع مستقل برای شکایت نبود و از حاکمان باید نزد حاکمان شکایت می‌کردند) و چون جایی برای تصویب قانون به اقتضائات روز وجود نداشت و چون می‌خواستند قدرت پادشاه را مقید و محدود به قانون کنند.
  بله، آن روند ادامه نیافت. سه سال گرفتار استبداد محمد علی شاه و تلقی ضد دموکراتیک شیخ فضل‌الله شدند و بعد از عزل و تبعید شاه و اعدام شیخ هم که به اختلافات دامن زد مسیر ادامه نیافت اما این شسکت مشروطه نبود چون از قدرت، قداست زدایی و در مقابل مردم مسؤول شناخته شده بود.
   در واقع اتفاقات دهۀ 1290 تا 1299 خورشیدی را هم باید ناشی از تبعات جنگ اول جهانی دانست و طبیعی است وقتی امنیت و غذای مردم به خطر می‌افتد و گرفتار نان و ناامنی می‌شوند بحث توزیع قدرت و مشارکت مردم و آزادی های سیاسی و اجتماعی به حاشیه می‌رود و این به معنی شکست مشروطه نیست.
  بلکه تغییر اولویت‌ها از رفاه و آزادی به امنیت و یک‌پارچگی ملی بود چنان‌که هر‌گاه خاطر مردم از امنیت و یک‌پارچگی ملی آسوده شده مطالبه‌گر رفاه و آزادی و البته مشارکت در قدرت و سیاست و دخالت در تعیین سرنوشت و نظارت بر نحوۀ هزینه‌کرد اموال عمومی بوده‌اند. 
   تلقی شکست هم به خاطر القائاتی است تا مردم را از هر جنبش و پویش بازدارند و محتوم و محکوم به شکست معرفی کنند و هم به این سبب که رخدادهای تاریخی را در قالب «پروژه» ارزیابی می کنند نه «پروسه».
  (پروژه نقطۀ آغاز و پایان دارد مثل ساخت یک پل که زمان شروع و بهره‌برداری از آن مشخص است. پروسه اما یک فرآیند است و فراز و نشیب و بالا و پایین دارد اما تمام نمی‌شود. همین تلقیِ شکست است که به تکرار اشتباهات و تلاش برای شروع از نقطۀ اول می‌انجامد. همان که در نظریۀ جامعه کلنگی دکتر کاتوزیان توضیح داده شده است.

  بگذارید به زبانی دیگر توضیح داده شود: 4 مطالبۀ اصلی و همیشگی امنیت، رفاه، آزادی و عدالت است. وقتی امنیت و رفاه بوده سراغ آزادی و عدالت هم رفته‌اند اما وقتی امنیت و رفاه یا حداقل‌ها نبوده طبیعی است که اولویت به آنها اختصاص یابد و امنیت و رفاه را ترجیح دهند. اما تا این دو به حدی تأمین شده باز تکاپوی آزادی و عدالت درگرفته است. با این حساب عجیب نبود که پس از حوادث 10 سال 1290 تا 1299 که ایران را تا مرز گرسنگی و تجزیه پیش برده بود از حکومت یک‌پارچه‌ساز با اولویت عمرانی استقبال شود اما تا این دو ( امنیت و رفاه/غذا) حاصل می‌شده مردم باز مطالبۀ دو فقرۀ دیگر -آزادی و عدالت- را طرح می کردند و این هم یعنی مشروطه شکست نخورده است.
کتاب ایراد زیاد دارد
عجیب ترین قسمت کتاب منطق غلط خواندن به دار کشیدن فضل اله نوری بود
اجودانی شدیدا تحت تاثیر قرن اخیر این کتاب را به رشته تحریر دراورده و شدیدا دموکرات به مساله نگریسته است,از دید بنده حتی اگر نوری در قرن اخیر هم,زندگی میکرد باید به دار کشیده میشد
بخشی از یک نوشتار ، متضمن اشاره یی انتقادی به « مشروطه ی ایرانی » :
// راه رسیدن به منظومه ی مفهومی روشن و کارآمد ، بررسی و نقد و سنجش مفاهیم تاکنونی و به ویژه مفاهیم جاری است . به عنوان مثال در زمینه ی رابطه ی « عقل و دین » ، با بررسی عناصر معنای عقل ، لُب ، فکر ، درک ، شعور ، معرفت ، خرد ، دانش ، شناخت ، هوش ، دریافت ، وجدان ، عاطفه ، دل ، حس ، احساس ، حافظه ، خاطره ، یاد ، خیال ، پندار ، اندیشه ، ذهن ، ( و به علت پیوستن و گره خوردن تفکر ایرانی به جریان های فرانسوی ، انگلیسی ، آلمانی ... از طریق ترجمه : با بررسی معانی intellect , reason , thought , mind ,……. ) و .... می توان منظومه ی فکری برتر پدید آورد ؛ منظومه ای که می تواند شامل بازتعریف همین مفاهیم باشد . بنا بر این از کاربرد این واژگان دارای معانی متعدد ، درهم و متحول گریزی نیست . به این ترتیب مسئله این است : در آشفتگی کنونی ماندن یا از آن فرارفتن ؟ پاسخ نگارنده ، فرارفتن است ؛ فرارفتنی که بر پایه ی وضع موجود تحقق می یابد و لزوم نگاه به گذشته / فرودست را نفی نمی کند . پس چگونگی برگذشتن و رویش اندیشه در دستور کار قرار می گیرد . پرهیز از کاربرد واژگان دارای معانی متعددِ درهم به معنای نو ، یکی از نکته¬هایی است که به گمانم باید رعایت کرد .
شاید پیشنهاد « پرهیز از کاربرد کلمه ی رایج به دلیل معانی متفاوتی که تداعی می کند » و « ارایه ی تعریف و طبقه بندی نو از واژگان برای وصف کشاکش های فکری جاری و صف آرایی های عقیدتی در تاریخ اندیشه » مشابه نگرش آجودانی در « مشروطه ی ایرانی » به نظر رسد : ماشاءالله آجودانی در مشروطه ی ایرانی گفته است که مفاهیم « مدرن » غربی را نباید در قالب کلماتی چون مشروطه ، شورا ، قانون و .... بیان می کردند زیرا معانی پیشین این کلمات به دگرفهمی و تغییر و قلب معنای اصلی منجر شده است . در این نگرش به این نکته توجه نمی شود که برابر گزینی برای واژه های دیگر هم صورت گرفت ولی معنای جدید ، معنای پیشین را پس زد و به حاشیه برد . به عنوان نمونه امروز وقتی کلمه ی سیم یا چراغ یا برق را به کار می برند ، معمولاً و پیشتر سیم برق و ابزارهای نورانی و روشنگر برقی و جریان الکتریکی را در نظر می آورند ، نه نقره یا پیه¬سوز یا آذرخش را . حتا امروز از « مجلس » ، « نهاد قانون گذاری » پیشتر و بیشتر تداعی می شود تا « محل نشستن » یا « جمع نشستگان » . این که چرا در این موارد معنای پیشین پس رفت و معنای جدید غالب شد اما در مورد مشروطه ـ به فرض ـ چنین نشد از جمله باید به قلب معنای « سرپرست » از « خادم » به « سرور » و به تغییر معنای « مسئول » از « متصدی مقامی که باید در قبال اختیارات خود برای انجام وظایف به مردم پاسخ¬گو باشد » به « رئیس و فرمان¬ده » توجه کرد : در روزگار « مشروطه خواهی » گفتند که فرادستان « سرپرست » مردمند ، یعنی مردم « سر » هستند و حاکمان « پرستنده » آنان ؛ اما اکنون « سرپرست » به معنای کهن « خادم » به کار نمی رود ؛ « سرپرست » فرمان می دهد و باید از او اطاعت کرد . همچون این ، چند دهه پیش گفتند که فرادستان « مسئول » و مورد سؤال هستند و باید در برابر وظیفه و اختیاری که به آنان داده شده ، پاسخگو باشند ؛ اکنون اما « مسئول » کسی است که می پرسد و باید به او پاسخ داد . این بلا تا حدی بر واژه ی « همکاری » هم آمده است و کم کم معنای آن از « با هم کار کردن » به « خدمت بی مزد و منت » تبدیل می شود . در واقع تغییر معنای واژه ها به واقعیتی که بدان ارجاع می دهند ، وابسته است . وقتی به « زندان » بگویند « آسایشگاه » ، معنای « آسایشگاه » نزد زندانی ، بنا بر تجربه ی هر روزه اش از جایی که در آن بسر می برد ، تغییر می کند و با آزار و درد و خواری و ... قرین و عجین می شود .
عمل وفق نظر آجودانی ، « ترجمه » و بهره گیری از دانش و برساخته های معنوی دیگران را ممتنع و ناممکن می کند زیرا حتا کلمه هایی چون « نان » و « خانه » در فارسی همان معانی « bread » و « home » در انگلیسی را تداعی نمی کنند یعنی معنای کلماتی که در دو زبان بر پدیده ها و امور محسوس دلالت دارند ، بر هم منطبق نمی شوند . //
سلام من چطور می تونم این کتاب را داتلود کنم ؟ من نیاز دارم که ایم کتاب را بخونم
کتابهای دیگر اجودانی هم خواندنیه دانلود کنید
خیلی خوشحال (و بیشتر از آن متعجب) شدم که در این کتاب، نقش مذهبی ها در مشروطه مورد نقد قرار می گیرد و نویسنده (و بیشتر از آن، ناشر) این جرات را داشته که از تقلیل مفاهیم مشروطه زیر فشار مذهب سخن گفته. یکی از جالب ترین قسمت های کتاب نیز، بررسی نحوه تاریخ نگاری مورخین ایرانی (از جمله فریدون آدمیت) می باشد. خلاصه کتاب، به نظرم موانع و عدم آمادگی ایران برای پذیرش درست مدرنیته در زمان مشروطه است که البته ای کاش مباحث جامعه شناسی این مبحث نیز در این کتاب بیشتر مطرح می شد.
ضمنا چهار صفحه پاپانی کتاب، به زمینه های ظهور رضاشاه نیز مربوط می شود که انصافا انتظار می رفت بیشتر به آن پرداخته شود. این کتاب یکی از بهترین ها در زمینه مشروطه است. از دستش ندهید.

ضمن تائید این مطالب من هم به بحث در مورد این موضوعات اعتراضی نداشتم فقط از مقام مقایسه در خصوص میزان علاقه مندیها با توجه به آمارهائی که در سایت منشر میشود اشاره ای شد. به قول معروف چرا که نه؟ اما باز هم معتقدم که بسیاری از موضوعات حیاتی تاریخی و اجتماعی در جامعه ما محجورند و وقتیکه حول بحثهای علمی که در اطراف این موضوعات شکل گرفته اظهار نظری نمیشودنسل جدید بیشتر تفسیرهای شخصی که مربوط به برداشتهای شخصی نیز هست رو میشنود و این تاریخ شفاهی بعضا غلط در ذهن ها جا میافتد.
مشروطه ایرانی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک